گیرم که در اختشاشات سال ۸۸ یه عده اقلیت قانونشکن، بعد از شکست در انتخابات، نتیجه رو نپذیرفتند و جامعه رو به هرجومرج کشوندند و به مقدسات توهین کردند (+). بازم گیرم که اکثریت مردم مسلمان مصر دارند بعد از سه دهه با مجاهدت خودشون از چنگال دیکتاتوری حسنی مبارک رها میشن و «مزدوران اين رژيم به مردم با چاقو و ساطور» حمله میکنن (+، +). همهٔ اینها قبول! ولی نمیفهمم چهجوریه که من هر شب میتونم تصاویر میدون تحریر قاهره و گزارش لحظهبهلحظهٔ اتفاقات رو تو همهٔ شبکههای تلویزیونی به طور زنده ببینم (+، +، +)، ولی سال ۸۸ هیچ رسانهٔ غیرحکومتی هیچ گزارشی از خرابکاریهای این اقلیت قانونشکن نمیتونست مخابره کنه (+، +، +).
۱۳۸۹/۱۱/۱۴
۱۳۸۸/۰۷/۱۸
شواهد تازهای از تقلب در انتخابات ۸۸؟!!
بله، هنوز کسی نتوانسته تقلب در انتخابات را «ثابت» کند. یعنی کسی نتوانسته در روز انتخابات پای تکتک صندوقها باشد و بعدش هم همهٔ رأیها را خودش بشمارد تا بفهمد نتایج همانی بوده که اعلام کردهاند یا نه. اساساً وقتی همه چیز انتخابات دست کسان دیگری بوده، اثبات تقلب برای دستهای که هیچ دسترسیای به فرایند انتخابات نداشتهاند (و تنها در «بعضی» از شعبهها لطف کردهاند و به سالن راهشان دادهاند) کار چندان آسانی نیست. به ویژه اگر گزارش کمیتهٔ صیانت از آرای مهندس موسوی را هم دربارهٔ تغییرات ویژهای که در این دوره انجام شده بخوانیم، بیشتر به این موضوع پی میبریم.
ولی چند وقتی است که در ذهنم چند تا شاهد را کنار هم میگذارم و به هیچ نتیجهای نمیرسم!
- تا چندین ساعت پس از اعلام نتایج اولیهٔ شمارش آرا، هیچ حرفی از آرای باطله در کار نبود. انگار حتی یک رأی باطله هم وجود نداشت! پس از چند ساعت آمار آرای باطله هم وارد شد.
- تعداد رأیدهندگان در برخی از شعبهها بیش از جمعیت آن منطقه بود. یادم است شورای نگهبان در یک نطق تاریخی گفته بود که سه ملیون رأی اضافه تأثیری در نتایج انتخابات ندارد.
- پس از این که وزارت کشور شمار آرای تکتک صندوقها را اعلام کرد، دیدیم که در بسیاری از شعبهها تعداد کل آرا مضرب صحیحی از ۱۰۰ بود. این مورد را هنوز هم در آن دادهها میشود دید. با توجه به این که اعلام شده هیچ شهروندی به خاطر تمام شدن تعرفههای صدتایی از رأیدادن محروم نشده، و همه تا آخرین نفر رأی دادهاند، میتوان نتیجه گرفت که تعداد رأیدهندگان در بسیاری از صندوقها بر حسب اتفاق درست مضرب صد بوده است.
- یکی از دوستانی که مادرشان عضو هیئت اجرایی بوده است (و لازم نیست بگویم که چهقدر به این دوستم اعتماد دارم)، میگفت که پس از پایان شمارش در حوزهٔ مادرشان، یکی از آقایان حاضر در شعبه همهٔ رأیهای سفید را برداشت و با خودش برد. پرسشهای پیگرانهٔ دیگر حاضران در شعبه که «این رأیهای سفید رو کجا میبرید؟» بیپاسخ ماند.
آیا نتیجهای که در بالا گرفتم صددرصد درست است؟ خیر. اینها فقط شواهدی بود که کنار هم گذاشتهام. به درستی تکتک این شواهد اطمینان دارم و میتوانم آنها را ثابت کنم، ولی نتیجهای را که گرفتم نمیتوانم مثل شواهدم ثابت کنم. اگر پیش بیاید، از تشویش اذهان عمومی هم بدم نمیآید!
۱۳۸۸/۰۶/۲۹
رویش ناگزیر جوانه
گیرم که در باورتان به خاک نشستم
و ساقههای جوانم از ضربههای تبرهاتان
زخمدار است
با ریشه چه میکنید؟
گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمین پرندهای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجههای نشسته در آشیانه چه میکنید؟
گیرم که میزنید
گیرم که میبُرّید
گیرم که میکُشید
با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟
این شعر بسیار زیبا، دکلمهٔ آغازین ترانهٔ «بغض» از آلبوم «بچههای ایران» است. شاعر این ترانه اکبر آزاد، آهنگساز آن بابک بیات، و خوانندهٔ آن داریوش اقبالی است.
۱۳۸۸/۰۶/۲۷
سبزهای قلابی در راهپیمایی روز قدس، ۲۷ شهریور ۱۳۸۸
امروز در راهپیمایی روز قدس در مسیر آزادی تا انقلاب بودم. رخدادهای مهمی که دربارهٔ این راهپیمایی به ذهنم میرسد را مینویسم:
- جمع سبزها از کمی پیش از ساعت ۱۰ صبح شکل گرفت و در حدود ساعت ۱۰:۱۵ دستهٔ آنها (حدود چندصد نفر) آغاز به راهپیمایی کرد.
- حامیان حکومت (غیرسبزها را میگویم!) تقریباً همزمان با سبزها آغاز به حرکت کردند. آنها بلندگوهای زیاد، وانتهای پشتیبانی، پلاکاردهای فراوان، و سازماندهی داشتند، در حالی که سبزها هیچکدام را نداشتند. در عوض، جمعیت سبزها دستکم سهبرابر آنها بود (این تخمین واقعاً حد پایین جمعیت سبزهاست).
- آن طور که فهمیدم، راهکار اصلی غیرسبزها جدانگهداشتن سبزها از صف خودشان بود؛ یعنی نمیخواستند حامیان حکومت با سبزها آمیخته شوند. به چندین روش این کار را میکردند. وقتی سبزها به نزدیک میدان انقلاب رسیدند، چند ردیف از نیروهای انتظامی جلوی آنها ایستادند و نگذاشتند که سبزها پیشتر بروند. هرچند که این نیروها بارها مجبور به عقبنشینی شدند، ولی اثر خود را گذاشتند و جلوی خیلی از سبزها را در راه میدان انقلاب گرفتند.
- ولی راه کثیف دیگری که برای رسیدن به منظور خود پیش گرفتند، استفاده از چند جوان با لباسها و نمادهای سبز قلابی بود. این چندنفر جلوی جمعیت میایستادند و دستشان را به هم زنجیر میکردند و با چهرهای حقبهجانب از مردم میخواستند که جلوتر نروند. به مردم میگفتند «همین جا بنشینید» و «جلوتر نروید.»
- من خوشبختانه توانستم چند عکس از آنها بگیرم. البته پس از آخرین عکس، یکی از آنها فهمید و نزدیک بود دوربینم را بگیرد که مردم جلویش را گرفتند. حدس میزنم که یافتن نام و نشان و سابقهٔ آنها از روی عکسشان نباید کار سختی باشد.
- این هم از عکسها:
۱۳۸۸/۰۶/۲۰
فرصتی برای جنبش سبز از سخنان رهبر در نماز جمعه
اینها تحلیلهای یک دوست است که با اجازهٔ خودش اینجا آوردهام.
به نظر من سخنان رهبری در نماز جمعه (۲۰ شهریور ۱۳۸۸) به معنای ملایمت و پذیرفتن شکاف های جدی بود. برخلاف آنچه که درسایت ها آمده بود که این سخنان زمینه ساز دستگیری موسوی و کروبی و سرکوب وسیع جنبش سبز خواهد بود چنین نشد. حال ازا ین فرصت موسوی و کروبی و مجمع روحانیون و تمام اصلاح طلب ها می توانند به راحتی و با هوشیاری به نفع جنبش سبز و اصلاحات استفاده اساسی ببرند.
1 - آنها می توانند تمام مردم را در تمام شهرستانها و بدون ترس دعوت به راهپیمایی روز قدس کنند . می توانند بگویند که در راستای وحدت و در راستای فرمایشات مقام معظم رهبری (کاری که بارها کرده اند واین یک بارهم می توانند بکنند) و برای نشان دادن وفاداری به نظام به روز قدس می آییم ولی برای نشان دادن تنوع افکار سیاسی و سلیقه ها و بازهم در جهت خطبه های مقام معظم رهبری با نمادهای خاص خودمان (رنگ سبز و آبی و غیره) به خیابان ها می اییم. به این ترتیب تندروها حتما خلع سلاح خواهند شد و مقامرهبری هم خواهند توانست وزن سیاسی طرفداران احمدی نژاد را به عینه مشاهده کنند.
این کار یک زیرکی سیاسی می خواهد که امیدوارم اصلاح طلبان داشته باشند. ایشان که در هر فرصتی خواسته اند خود را از معرض اتهام مخالفت با رهبری دور کنند و مقام رهبری را از تندروها دور کنند این بهترین فرصت را در اختیار دارند.
2- با تظاهراتی که در جهت خطبه های مقام رهبری و در جهت وحدت ملت و علاقه به نظام اسلامی و در عین حال نمایش تنوع و گوناگونی سیاسی انجام می شود هیچ نیروی بسیج و سپاه و لباس شخصی نمی تواند مخالفت کند. ولی این چنین تظاهراتی و نمایش آن در صدا و سیمای ایران و دنیا به تمامی افراد به تمامی گروه ها اعم از خارجی وداخلی و حزب اللهی و غیره وزن سیاسی سبزها و در نهایت تقلب بزرگ انجام گرفته و عدم مشروعیت دولت احمدی نژاد را نشان خواهد داد. بیش از همه خود رهبری از مشاهده مستقیم مردم متاثر و احیانا مبهوت خواهد شد.
3- این تاکتیک راه را برای استفاده مجدد از ان در تمامی مناسبت های آینده مثل محرم باز خواهد کرد.
۱۳۸۸/۰۶/۱۷
چرا سکولاریسم؟
سکولاریسم (و لائیسیته که مفهومی نزدیک به آن است) به جلوگیری از دخالت دین در امور عمومی جامعه یا امور سیاسی کشور گفته میشود. این دو تفکر چندان هم که در آغاز به نظر میرسند ضددین نیستند. مثال زیر میتواند حسّ نزدیکتری از سکولاریسم به دست دهد. در این مثال مفهوم اسلامی «خمس» را در یک حکومت اسلامی و در یک حکومت سکولار با هم مقایسه میکنیم.
در اسلام، یا بهزبان دقیقتر در شیعه، نوعی از مالیات هست به نام «خُمس.» شیعیان مکلفاند هر سال یک بار داراییهای خود را جمع بزنند و یکپنجماش را به عنوان خمس بدهند. خمس را باید به مرجع تقلید یا نمایندهاش داد تا او در راه کمک به سادات فقیر، یتیم و درراهمانده و... صرف کند. یا میتوان با اجازهٔ مرجع تقلید خمس را در جایی که او اجازه میدهد مصرف کرد.
در حکومت اسلامی که قوانین اسلام در آن اجرا میشود، همهٔ مکلفان باید خمس بدهند. چنین حکومتی باید قانونی داشته باشد تا از همه پولی را به عنوان خمس بگیرد؛ چیزی شبیه مالیات بر دارایی که الان هم شاید وجود داشته باشد. مقدار این مالیات هم ۲۰٪ است، یعنی همان یکپنجم. حال اگر بعضی از افراد این جامعه به هر دلیلی نخواهند خمس بدهند چه میشود؟ از آنجا که در حکومت اسلامی خمس یک «قانون» است (و نه صرفاً یک حکم شرعی) حکومت به اجبار خمس را از آنها میگیرد، یعنی مثل هر قانون دیگری، برای پرداخت خمس ضمانتهای اجرایی مانند جریمه و زندان و... میگذارد.
حالا چه میشود اگر حکومت اسلامی نباشد و به جایش سکولار باشد؟ در این حالت قوانین کشور لزوماً منطبق بر قوانین اسلام نیستند. اساساً در حومت سکولارِ دموکراتیک قوانین از جایی نازل نمیشوند، بلکه مردم آنها را تعیین میکنند.
فرض کنید که مردم در یک جامعهٔ سکولار، از راههای دموکراتیک مالیاتی را بنا گذاشتند که مانند خمس است، با این تفاوت که به جای بیستدرصد، دهدرصد است (مثلاً مردم به نمایندگانی رأی دادند و آن نمایندگان چنین قانونی وضع کردند). حال همهٔ مردم موظفاند سالی دهدرصد از درامد خود را به عنوان این مالیات جدید بدهند و اگر ندهند، پیگرد قانونی میشوند، زیرا قانون را زیرپا گذاشتهاند.
ولی در بین این مردم، شمار زیادی شیعهاند و بنابر اعتقادات مذهبیشان، باید سالی بیستدرصد خمس بدهند. در این صورت این افراد هر سال دهدرصد باقیمانده را شخصاً به دست مراجع تقلیدشان میرسانند. در چنین جامعهای، نخست این که هیچ قانونی نیست که برخلاف خواست اکثریت جامعه باشد (اکثریت میخواهند ۱۰٪ مالیات بدهند و همین قدر هم میدهند) و دوم این که هیچ مسلمان شیعهای هم نیست که نتواند به وظیفهٔ دینیاش عمل کند. هر کس آزاد است هر چهقدر که بخواهد پول به مرجع تقلیدش بدهد.
آیا در چنین جامعهای اسلام در خطر است؟! به نظر من چنین نیست. هر کس که بخواهد، آزادانه قوانین اسلام را اجرا میکند، و کسی هم که اعتقادی به اسلام ندارد برایش مشکلی پیش نمیآید و تنها باید به ملزومات جامعهٔ دموکراتیک (یعنی همان دهدرصدی که اکثریت آن را پذیرفتهاند) پایبند بماند.
۱۳۸۸/۰۳/۲۹
آنها توانستند، چرا ما نتوانیم؟
اعتراضهای سال ۱۹۹۶-۹۷ در صربستان
منبع: دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیا به زبان انگلیسی
پس از انتخابات داخلی سال ۱۹۹۶ در صربستان که در آن دولت اسلوبودان میلوشویچ تقلب کرد، اعتراضهای صربستان در زمستان ۱۹۹۶/۹۷ به شکل راهپیمایی مخالفان و دانشجویان دانشگاهها شکل گرفت. اعتراضها در ۱۷ نوامبر ۱۹۹۶ (۲۷ آبان ۱۳۷۵) در نیس آغاز شد؛ جایی که هزاران مخالف دولت برای اعتراض به تقلب در انتخابات گردهم آمدند. دانشجویان دانشگاه بلگراد نیز دو روز بعد (۲۹ آبان ۱۳۷۵) به مردم پیوستند. اعتراضها تا ۱۱ فوریهٔ سال بعد (۲۳ بهمن ۱۳۷۵) ادامه داشت. در این روز، میلوشویچ سرانجام قطعنامهٔ مخالفان (lex specialis) را امضا کرد که در آن پیروزی مخالفان را به رسمیت میشناخت و دولتهای محلی را در چندین شهر منصوب میکرد، ولی به اشتباهش اعتراف نکرده بود. اعتراضها بیش از همه در پایتخت صربستان، بلگراد، وجود داشت که ۲۰۰،۰۰۰ نفر در آن شرکت کردند، هرچند که اعتراض در بیشتر شهرها و روستاهای صربستان نیز گسترده شده بود.
توضیح تصویر: راهپیمایی دانشجویان، با پارچهای که روی آن نوشته شده: « بلگراد جهان است.»
در طول راهپیماییها، دانشجویان اعتراض خود را جدا از مردم عادی نگه داشتند که به رهبری مخالفان دولت بود. آنها سرانجام در «ائتلاف اتحاد» با هم متحد شدند. در واقع اعتراض دانشجویان تا ۲۲ مارس ۱۹۹۷ (۲ فروردین ۱۳۷۶) ادامه داشت. دانشجویان درخواستهای دیگری از جمله تغییر مدیریت دانشگاه بلگراد و بازگرداندن خودمختاری به دانشگاه داشتند.
نکتهای دربارهٔ مجوز این نوشته: من از شرایط مجوز و کپیرایت و کریتیو کامانز هنوز خوب سردرنمیآورم. این ترجمه از ویکیپدیا را به آزادترین شکلی که مجوز ویکیپدیا اجازه میهد در اینجا میگذارم. از جمله این که میتوان این ترجمه را در ویکیپدیای فارسی هم گذاشت.
اشتراک در:
پستها (Atom)